نقش زنان در حادثه کربلا
زنان در ماجرای کربلا نقش مثبت و مهمی داشتند که در اینجا به آن پرداخته می شود.
حضور و نقش زنان در حادثه کربلا، از این منظر، شایسته بررسى و تحلیل است که عاشورا نمایشى عینى از آموزه هاى اسلامى در دشوارترین شرایط است و در ضمن آن مى توان از توانمندى، نقش و ابعاد وجودى زن آگاه شد.
موضوع زنان و عاشورا، در نیم قرن اخیر، از زمانى که «زن» در دنیاى مدرن، مطرح و به حقوق و نقش او توجّه گردید، مورد اهتمام اندیشمندان شیعى قرار گرفته است. این اندیشمندان، به معرّفى زنان برجسته دینى و احیاى نام آنها پرداختند تا با نشان دادن الگوى دینى، از جذب زنان مسلمان به فضاى مبتذل غربى جلوگیرى کنند. شاید بتوان گفت استاد شهید مرتضى مطهّرى، نخستین اندیشمند شیعى است که به طور جدّى به نقش زنان در حادثه عاشورا پرداخته است. وى در کتاب حماسه حسینى، نهضت عاشورا را نهضتى مذکّر ـ مؤنّث (مردانه ـ زنانه) مى داند و مى گوید:
تاریخ کربلا، یک تاریخ و حادثه مذکّر ـ مؤنّث است. حادثه اى است که مرد و زن، هر دو، در آن نقش دارند ؛ ولى مرد، در مدار خودش و زن، در مدار خودش. معجزه اسلام اینهاست. مى خواهد دنیاى امروز بپذیرد، مى خواهد... نپذیرد ؛ آینده خواهد پذیرفت. ابا عبد اللّه(ع) اهل بیت خودش را حرکت مى دهد براى این که در این تاریخ عظیم، رسالتى را انجام دهند ؛ براى این که نقش مستقیمى در ساختن این تاریخ عظیم داشته باشند با قافله سالارى زینب علیهاالسلام، بدون آن که از مدار خودشان خارج بشوند.
پس از این سخنان، باب نگارش در باره این موضوع در میان نویسندگان شیعى گشوده مى شود و کتاب ها و مقالات بسیارى در این موضوع به چاپ مى رسند.
از جمله موضوعاتى که شایسته بررسى و تحلیل در شهادت نامه امام حسین(ع) است، نقش زنان در حادثه کربلاست. گرچه متون مرتبط با زنان به صورت پراکنده در این شهادت نامه آمده اند، لیکن تحلیل آنها با در نظر گرفتن همه آنها در کنار هم، چیزى است که در این نوشتار، بدان پرداخته مى شود.
نخست، مطالبى را که مى توانند به عنوان مقدّمه و نیز تحلیل کلّى قلمداد گردند، مى آوریم و سپس متون مربوط به زنان را به اجمال گزارش مى کنیم:
الف ـ مقدّمه و تحلیل
یک. بررسى نقش زنان در حادثه عاشورا را نمى توان به آن تعداد زنانى محدود کرد که در کاروان امام حسین(ع) به کربلا رفته اند ؛ بلکه زنان بسیارى، پیش از وقوع حادثه عاشورا و نیز پس از آن در شهرهاى مختلف (مانند: مدینه، کوفه، شام و بصره)، به گونه اى نقش آفرینى داشته اند.
با این نگاه کلّى، شمار عناوین این زنان به سى و شش رسیده است که با توجّه به کلّى بودن برخى از عنوان ها، قهرا عدد افراد، بسیار بیشتر از این خواهد بود.
دو. یکى از مباحث قابل توجّه در این موضوع، بررسى نقش زنان پس از حادثه کربلا در ادوار تاریخى است. در این بررسى، این محورها باید بررسى و تحلیل شوند:
۱. برگزارى مجالس عزادارى و روضه از سوى زنان ؛
۲. ساخت حسینیّه و تکایا توسّط زنان ؛
۳. موقوفات زنان براى برپایى مجالس روضه ؛
۴. اشعار زنان در باره عاشورا ؛
۵. تألیفات زنان در باره حادثه عاشورا ؛
۶. خطابه ها و سخنرانى هاى زنان در باره عاشورا.
این موضوع از دایره این نوشتار، خارج است ؛ ولى جاى پرداختن جدّى بدان، خالى است.
سه. یکى از محورهاى بحث در مورد نقش زنان در حادثه عاشورا، نشان دادن زاویه ها و عرصه هاى نقش آفرینى زنان است. این مطلب را مى توان با این پرسش ها مطرح کرد: نقش اجتماعى و سیاسى زنان در آن روزگار، چه اندازه بوده است؟ آیا اگر حادثه کربلا بدون حضور زنان شکل مى گرفت، همان اثرى را داشت که اینک دارد ؟ در جامعه آن روز، از حضور زنان، چه برداشتى مطرح بوده است؟ و چه نوع فعّالیتى از زنان، سر زده است؟
به نظر مى رسد با تحلیل رفتار و گفتار زنان عاشورایى، مى توان نقش زنان را در حادثه کربلا، بدین ترتیب بیان نمود:
۱. پیام رسانى
خطبه هاى زینب علیهاالسلام، اُمّ کلثوم و فاطمه بنت الحسین و گفتگوهاى آنان با مردم در مسیر بازگشت، و نیز روایت وقایع کربلا توسّط زنان، در زمره نقش پیام رسانى آنان، تفسیر مى شود.
۲. مشارکت در نبرد
در حادثه کربلا، زنانى در نبرد حضور داشته اند که گاه بر دشمن آسیب رسانده اند و گاه توسّط دشمن، آسیب دیده یا به شهادت رسیده اند. بانوى شهید اُمّ وَهْب همسر عبد اللّه بن عمر کلبى، دختر عبد اللّه بن عفیف، زنى از طایفه بکر بن وائل و بانوى شهید اسماء همسر مختار، از این دسته زنان اند.
۳. روحیّه بخشى
در حادثه کربلا مادران، خواهران و همسرانى را مى بینیم که با تشویق مردان خود و دلدارى دادن به آنها، آنان را به نبرد تشویق کرده و یا آنان را به میدان کارزار فرستاده اند. از جمله این زنان، دُلهُم همسر زهیر، دختر عبد اللّه بن عفیف و نیز مادر عمرو بن جُناده را مى توان نام برد.
۴. توبیخ و سرزنش ستمکاران
در تاریخ کربلا، زنانى هستند که مردانشان را ـ که در جبهه تاریکى و ظلم بوده اند ـ، مورد توبیخ و سرزنش قرار داده و از رفتار آنان ابراز تنفّر و انزجار کرده اند و یا هرگز روى خوش به آن مردان، نشان نداده اند. مرجانه مادر ابن زیاد، همسر خولى، هند همسر یزید، عاتکه دختر یزید، امّ عبد اللّه همسر مالک بن نُسَیر، اسماء همسر ولید بن عُتبه (والى مدینه) و نوار همسر یا خواهر کعب (قاتل بُریر)، از جمله این زنان اند.
۵. پناه دادن و یارى دادن به یاران امام حسین(ع)
پیش از وقوع حادثه کربلا و پس از آن، در تاریخ، نام زنانى مى درخشد که با حمایت و پناه دادن، جبهه حسینیان را تقویت کرده اند، زنانى مانند: طَوعه که به مسلم پناه داد و ماریه از طایفه عبد القیس که خانه اش محلّ تجمّع و گفتگوى طرفداران امام حسین(ع) در بصره بود و زنى که دو کودک از اهل بیت امام(ع) را پناه داد.
۶. مدیریت
نقش زینب علیهاالسلام در حادثه کربلا بویژه پس از ظهر عاشورا، نماد یک مدیریت موفّق در شرایط بسیار بحرانى است. اوست که با درایت و تدبیر عالى خود، کاروانِ آسیب دیده و مصیبت زده و بى خانمان را با عزّت، شکیبایى و بردبارى، مدیریت مى کند تا به مدینه مى رساند. شاید سخن نقل شده از امام زین العابدین(ع) در باره عمّه اش که: «تو به لطف خدا، عالِمى هستى که از دیگران دانش نیاموخته اى، و فهمیده اى هستى که لازم نیست دیگران به تو بفهمانند»، نشان قدردانى ایشان در برابر این مدیریت افتخارآمیز باشد.
۷. عمق بخشیدن به بُعد عاطفى و اندوهبار کربلا
برگزارى مجالس سوگوارى پس از حادثه عاشورا توسّط زنان و نیز به سوگ نشستن و مرثیه خواندن را مى توان یکى از عوامل ماندگارى عاشورا در خاطره ها و یادها بر شمرد.
آنچه در باره اُمّ البنین، رَباب، اُمّ لقمان دختر عقیل، زنان بنى هاشم، زنان خاندان یزید و معاویه، زنان اهل کوفه و زنان مدینه در تاریخ مى خوانیم، با این بیان قابل تفسیر و تحلیل است.
چهار. یکى از مباحث قابل طرح در مورد نقش زنان در حادثه عاشورا ـ که در روزگار ما بسیار حائز اهمّیت است ـ، تحلیل جنسیتى نقش زنان و مردان است. با این زاویه نگاه به مسئله، باید به چنین پرسش هایى پاسخ دهیم که: آیا زنى در جناح دشمن علیه کربلائیان نقش ایفا کرده است؟ آیا زنى از رفتن امام حسین(ع) به کربلا ممانعت کرده، آن گونه که در باره برخى از مردان چون محمّد حنفیّه گزارش شده است؟ مخالفت زنان و مردان چگونه بوده است؟ آیا در نحوه نگاه زنان و مردان به حادثه عاشورا، شهادت، اسارت، بازتاب ها، قیام علیه ظلم و...، تفاوتى دیده مى شود؟
نکته جالب توجّه، آن است که گرچه مردان در دو جبهه نور و ظلمت، حضور داشته و در هر دو جبهه نقش آفریده اند، لیکن زنان عموما در جبهه نور، نقش مثبت ایفا کرده اند و به نقطه تاریکى در گزارش هاى مربوط به زنان بر نمى خوریم. این دریافت مى تواند در نقد پاره اى از دیدگاه هاى منفى در باب زنان که آنان را منشأ همه شرور و فتنه ها مى دانند، به کار گرفته شود.
ب ـ متون تاریخى مربوط به زنان
با توجّه به این که تقریبا تمام متون مربوط به زنان، در شهادت نامه امام حسین(ع) به تفصیل وجود دارد، اکنون با اشاره و اِجمال، به عملکرد این بانوان مى پردازیم (ابتدا زنان منسوب به اهل بیت پیامبر صلى الله علیه و آله و سپس دیگر زنان، با ترتیب الفبایى):
۱. اُمّ البنین
فاطمه کِلابى، مادر چهار شیرمرد از فرزندان امیر مؤمنان(ع)، یعنى: عبّاس و سه برادر دیگرش و مشهور به «اُمّ البنین» است. در مقاتل الطالبیّین آمده است:
اُمّ البنین ـ که مادر چهار برادرِ کشته شده بود ـ به بقیع مى رفت و در آن جا، اندوهگین ترین و سوزناک ترین مرثیه سرایى ها را براى پسرانش انجام مى داد. مردم، نزد او گِرد مى آمدند و به آن مرثیه ها گوش فرا مى دادند. مروان هم از جمله کسانى بود که به بقیع مى آمد. او به مرثیه اُمّ البنین، گوش مى داد و مى گریست.
۲. اُمّ سلمه
اُمّ سلمه، همسر بزرگوار پیامبر صلى الله علیه و آله که رابطه عاطفى عمیقى با اهل بیت پیامبر صلى الله علیه و آله داشت، در قیام امام حسین(ع)، رازدار قیام و شهادت ایشان بود. پیامبر صلى الله علیه و آله قطعه اى از خاک کربلا را به وى داده بود و خبر داده بود که هر گاه این تربت تبدیل به خون شد، حسین شهید شده است.
اُمّ سلمه قبل از حرکت، سخنانى با امام(ع) داشت و روز عاشورا، از طریق دیدن پیامبر صلى الله علیه و آله در خواب و نیز خون شدن خاکى از کربلا که در نزدش بود، از شهادت امام(ع) آگاهى یافت. او از اوّلین به سوگ نشستگان براى سالار شهیدان است.
۳. اُمّ کلثوم، دختر امام على(ع)
در بسیارى از وقایع حماسه کربلا و پس از آن، نام اُمّ کلثوم آمده است. در باره این که اُمّ کلثومِ حاضر در واقعه کربلا، همان زینب علیهاالسلام است یا دختر دیگر امام على(ع) و فاطمه علیهاالسلام، یا دختر امیر مؤمنان(ع) از غیر فاطمه علیهاالسلام، نظر قاطعى نمى توان ابراز کرد.
۴. رَباب، همسر امام حسین(ع)
رباب، همسر باوفاى امام حسین(ع) و مادر سکینه و عبد اللّه بن الحسین (کودکى که در آغوش امام(ع) به شهادت رسید) است. علاقه امام به وى، از شعرى که براى او و سکینه سروده، آشکار مى شود:
لَعَمرُکَ إنَّنى لاَُحِبُّ دارا
تُضَیِّفُها سُکَینَةُ وَ الرَّبابُ
اُحِبُّهُما وَ أبذُلُ بَعدُ مالى
وَ لَیس لِلائِمى فیها عِتابُ
به جانت سوگند، من خانه اى را دوست دارم
که سَکینه و رَباب، در آن، پذیرایى کنند.
من آن دو را دوست دارم و دارایى ام را [براى آنها] مى دهم
و سرزنشگرم را یاراى سرزنش نیست.
رباب را زنى زیبا، خردمند، بافضیلت و شاعر گفته اند و او که شاهد شهادت شوهر، فرزند و دیگر نزدیکان خویش بود، تنها یک سال پس از واقعه عاشورا زنده بود و در این مدّت، زیر هیچ سایه اى نرفت و برخى گفته اند که در این مدّت، بر سرِ مزار امام(ع) به سوگ نشست. در نقلى آمده که در جواب خواستگارانش گفت: نمى خواهم پس از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله، پدرشوهرى برگزینم.
خانه وى توسّط فرماندار یزید در مدینه تخریب شد. رَباب، مرثیه هاى جان گدازى در رثاى امام حسین(ع) سروده است، از جمله:
آن که نورى پرتوافشان بوده است
اکنون، کشته دفن ناشده کربلاست.
نواده پیامبر ! خدا تو را از سوى ما جزاى نیکو دهد!
[تو] از زیان وزن اعمال [در قیامت]، دور گشته اى.
تو براى من کوهى سخت بودى که به آن، پناه مى بردم
و تو با رحمت و دیندارى، با ما مصاحبت مى کردى.
[پس از تو] چه کسى براى یتیمان باشد و چه کسى براى درخواست کنندگان؟
و چه کسى نیاز را برطرف کند و مسکینان، به چه کسى پناه برند؟
به خدا سوگند، پس از تو با هیچ کس دیگرى ازدواج نخواهم کرد
تا آن که میان شن و گِل، مدفون و ناپیدا شوم.
۵. رُقَیّه، دختر امام حسین(ع)
در باره وى، مقاله عالمانه اى در همین دانش نامه آمده است.
۶. زنان بنى عقیل
دختران عقیل ـ که شهیدان گران قدرى از بنى عقیل را در کوفه و کربلا تقدیم کرده بودند ـ، مرثیه تکان دهنده اى هنگام بازگشت اسیران اهل بیت پیامبر صلى الله علیه و آله به مدینه داشتند. در الإرشاد مفید، آمده است:
اُمّ لقمان، دختر عقیل بن ابى طالب، وقتى خبر شهادت امام حسین(ع) را شنید، ماتم زده بیرون آمد و خواهرانش: اُمّ هانى، اسماء، رَمْله و زینب، دختران عقیل بن ابى طالب ـ که رحمت خدا بر آنان باد ـ با او بودند. او براى کشتگان طَف مى گریست و مى گفت:
به پیامبر صلى الله علیه و آله چه خواهید گفت، اگر از شما بپرسد:
«شما ـ اى واپسینْ امّت ـ، چه کردید
با نسل من و خانواده ام، پس از از دست دادن من که برخى از آنها اسیرند و برخى در خون غلتیدند؟
من برایتان خیرخواهى کردم و این، پاداش من نبود
که با خویشانم، پس از من، بدرفتارى کنید» !
۷. زنان بنى هاشم
زنان بنى هاشم، سال ها بر فاجعه کربلا گریستند و نقش مهمّى در پاسداشت یاد و راه شهیدان و محکومیت جنایتکاران این حادثه داشتند. در کامل الزیارات آمده است که امام صادق(ع) فرمود:
هیچ یک از زنان ما خضاب نکرد و روغنى استفاده ننمود و سُرمه نکشید و شانه نزد، تا این که سرِ عبید اللّه بن زیاد را برایمان آوردند. ما پس از آن نیز همواره گریان بودیم.
در المحاسن نیز به نقل از عمر بن على بن الحسین مى گوید:
وقتى حسین بن على(ع) کشته شد، زنان بنى هاشم، لباس سیاه و خشن بر تن کردند و از هیچ گرمى و سردى اى، شِکوه نمى کردند. در [موقع] سوگوارى آنان، على بن الحسین (زین العابدین(ع)) غذا تهیّه مى کرد.
۸. زینب کبرا علیهاالسلام
زینب علیهاالسلام از آغاز قیام امام حسین(ع)، همراه برادر شد و در تمام دوران قیام، همدل و همراه و رازدار او بود. گفتگوهاى او با امام(ع) در شب عاشورا، حضورش در کنار بدن على اکبر(ع) و سیّد الشهدا در روز عاشورا، رثاى جانسوز او در کنار قامت خونین برادر و خطاب او با پیامبر خدا صلى الله علیه و آله در روز یازدهم محرّم، از صفحات زرّین و جاودانه زندگانى سرشار از جلالت، شکیبایى و والایىِ اوست.
او پس از حادثه عاشورا، شکوهمند و استوار، سرپرستى قافله اسیران را به عهده گرفت و با شجاعت و صلابت و درایت، کار را به پایان برد.
۹. سکینه، دختر امام حسین(ع)
وى در کربلا، حدود نُه سال داشت و نوعروس بود و شوهرش عبد اللّه بن الحسن، در کربلا به شهادت رسید. امام حسین(ع) به شدّت به وى علاقه داشت. این علاقه در شعرى از امام(ع) بیان شده است. وى در زمره اسیران، به کوفه و شام و سپس به مدینه رفت و در آن جا زیست. او در سفر اسارت، نقشى مؤثّر داشت و این جمله او خطاب به یزید: «اى یزید ! آیا دختران پیامبر خدا، باید اسیر باشند؟!»، مجلس یزید را دگرگون ساخت.
سکینه را زنى خوش خو، ظریف، زیبا، عفیف، اهل شعر و ادب و از راویان حدیث شمرده اند. بزرگان قریش و بزرگان شعر و ادب در مجلس وى حاضر مى شدند.
۱۰. فاطمه، دختر امام حسن(ع)
وى همسر امام زین العابدین(ع) و مادر امام باقر(ع) و مادربزرگِ سایر امامانِ اهل بیت علیهم السلام است. در باره او از امام صادق(ع) روایت شده که:
چنان شخصیت راستگو و درست کردارى بود که در میان خاندان حسن(ع)، زنى چون او دیده نشده است.
وى از جمله راهیان سفر سخت اسارت است.
۱۱. فاطمه، دختر امام حسین(ع)
وى دختر بزرگ امام حسین(ع) و همسر حسن مثنّى (فرزند امام مجتبى(ع)) است. امام حسین(ع) در باره او فرموده:
او بیش از دختر دیگرم به مادرم فاطمه دختر پیامبر خدا صلى الله علیه و آله شبیه است.
همسرش در کربلا، مجروح در میان شهدا افتاده بود و پس از پایان نبرد معلوم شد که زنده است ؛ زیرا بستگان او در لشکر عمر سعد، مانع کشتن او شده بودند. فاطمه به عنوان اسیر به کوفه و شام رفت. او روایتگر برخى حوادث مربوط به خیمه ها و مجلس یزید است. خطبه اى در کوفه به او منسوب است.
۱۲. فاطمه، دختر امام على(ع)
وى که «فاطمه صغرا» نیز نامیده شده، به همراه همسر شهیدش ابو سعید بن عقیل در کربلا حضور داشت و سپس به سفر اسارت رفت. وى از راویان حوادث کربلاست.
۱۳. اسماء، همسر مختار
تاریخ الیعقوبى، سرنوشت او را چنین نقل مى کند:
مصعب بن زبیر، اسماء دختر نعمان بن بشیر (همسر مختار) را دستگیر کرد و به او گفت: نظرت در باره مختار چیست؟ او گفت: به نظر من، او انسانى باتقوا، پاک و روزه دار بود. مصعب گفت: اى دشمن خدا! تو از کسانى هستى که مختار را از عیب، مُبرّا مى دانى؟! سپس دستور قتل وى را داد و گردن او را زدند. او اوّلین زنى بود که با زجر، گردنش زده شد.
۱۴. اسماء، همسر ولید بن عُتبه
بر اساس نقل الطبقات ابن سعد، در جلسه اى که شوهر اسماء ـ که والى مدینه بود ـ از امام حسین(ع) خواست که با یزید بیعت کند، مشاجره اى بین امام(ع) و والى مدینه در گرفت. هنگامى که ولید به خانه رفت، همسرش او را به سبب این که به امام حسین(ع) بد گفته بود، سرزنش و توبیخ کرد.
۱۵. اُمّ عبد اللّه ، همسر مالک بن نُسَیر
مالک بن نُسَیر، از حمله کنندگان به امام(ع) بود. او پس از ضربه زدن به سر امام(ع)، کلاه امام را غارت کرد و آن را به خانه برد. همسرش به شدّت، از تحفه اى که او به منزل برده بود، ابراز انزجار کرد.
۱۶. امّ وَهْب، همسر عبد اللّه بن عُمَیر کلبى
تنها زن شهید در کربلا، اوست. هنگامى که همسر شجاعش قصد خود را براى پیوستن به لشکر امام(ع) اعلام کرد، وى ضمن تشویق شوهرش از وى خواست که همراهش برود. در تاریخ الطبرى، ماجراى این بانو در روز عاشورا، چنین آورده شده است:
اُمّ وَهْب، همسر او نیز عمود خیمه اى را برداشت و به سوى شوهرش رفت و به او گفت: پدر و مادرم، فدایت باد! براى پاکانِ نسل محمّد صلى الله علیه و آله بجنگ. او نیز به سوى زنش آمد و وى را نزد زنان، باز گردانْد ؛ امّا زن، به لباس او چسبید و گفت: من، تو را وا نمى نهم تا آن که همراه تو جان بدهم. امام حسین(ع)، او را ندا داد و فرمود: «براى خانواده شما، پاداش نیکو باد ! خدا، رحمتت کند ! به نزد زنان، باز گرد و کنار آنان بنشین که جنگ، بر زنان، واجب نیست».
اُمّ وَهْب هم به سوى زنان، باز گشت.... سپس از هر سو بر حسین(ع) و یارانش، هجوم آوردند و [عبد اللّه ] کلبى، کشته شد.... همسر کَلْبى به سوى شوهرش آمد و نزد او نشست و غبار را از او زُدود و گفت: بهشت، گوارایت باد ! شمر بن ذى الجوشن، به غلامش رستم گفت: با عمود خیمه، بر سرش بکوب. او بر سرِ آن زن کوبید و سرش شکست و سپس همان جا، جان داد.
گفتنى است که در الأمالى صدوق، از اُمّ وهبى دیگر، ماجرایى نقل شده که شباهت ها و تفاوت هایى با نقل طبرى دارد. چنان که برخى از محقّقان مطرح ساخته اند، ممکن است این دو در اصل، یک نفر باشند که در این صورت، از نظر ما، نقل طبرى رجحان دارد. بخشى از نقل الأمالى صدوق، چنین است:
وَهْب بن وَهْب، به میدان آمد. او و مادرش، مسیحى بودند که به دست امام حسین(ع)، مسلمان شده و تا کربلا به دنبال او آمده بودند. وَهْب، بر اسب، سوار شد و عمود خیمه را به دست گرفت و جنگید تا هفت یا هشت تن [از سپاه دشمن ]را کُشت و سپس اسیر شد.
او را نزد عمر بن سعد ـ که خدا لعنتش کند ـ آوردند. فرمان داد تا گردنش را بزنند. او را گردن زدند و [سرش را] به سوى لشکر امام حسین(ع) انداختند. مادرش، شمشیر او را بر گرفت و به میدان آمد. امام حسین(ع) به او فرمود: «اى اُمّ وَهْب ! بنشین که خداوند، جهاد را از دوشِ زنان، برداشته است. تو و پسرت، با جدّم محمّد صلى الله علیه و آله، در بهشت خواهید بود...».
در مقتل خوارزمى نیز سرنوشت مادر وَهْب بن وَهْب نصرانى، به مانند سرنوشتى که طبرى براى اُمّ وَهْب همسر عبد اللّه بن عُمَیر تصویر کرده، رقم مى خورد ؛ یعنى توسّط غلام شمر به شهادت مى رسد.
۱۷. دختر عبد اللّه بن عفیف
او هنگامى که پدر پیر و نابینا و مجاهدش، عبد اللّه بن عفیف، ابن زیاد را در مسجد کوفه، به باد انتقاد گرفت و در پس آن، مأموران عبید اللّه ، خانه اش را مورد هجوم قرار دادند، کمک کار پدرش شد. ابتدا پدر را از حمله مأموران آگاه ساخت و سپس شمشیر آورد و به دست پدرش داد و از هر طرف که نیروهاى دشمن حمله مى کردند، پدرش را آگاه مى ساخت و تا شهادت پدرش در کنار او بود.
۱۸. دُلْهُم، همسر زُهَیر
با تشویق این زن، شوهرش زهیر ـ که سابقه خوبى در روابطش با اهل بیت علیهم السلام نداشت ـ، به ملاقات امام حسین(ع) رفت و در ادامه از زمره یاران خاصّ امام و از شهیدان شاخص واقعه کربلا گردید. بر اساس برخى نقل ها، او هنگام وداع با شوهرش، از او خواست که نزد جدّ حسین(ع)، از او یاد کند.
۱۹. ریّا، دایه یزید
این زن، در کهن سالى، روایتگر برخى جنایت هاى یزید است. در سیر أعلام النبلاء، به نقل از حمزة بن یزید آمده است:
او (رَیّا) گفت: مردى بر یزید، وارد شد و گفت: بشارت بده که خدا، تو را بر حسین، چیره کرد و سرش را آورده اند ! سپس سر را در تَشتى نهادند.... به او (رَیّا) گفتم: آیا یزید با چوب دستى بر دندان هاى جلوى حسین کوبید؟ گفت: آرى، به خدا سوگند.
۲۰. زنان خاندان یزید و معاویه
این زنان نیز عمل یزید را تأیید نکردند و با خاندان امام حسین(ع) همدردى نمودند. از جمله در الأمالى صدوق آمده است:
زنان حسین(ع) را بر یزید بن معاویه، وارد کردند و زنان خاندان یزید و دختران معاویه و خانواده اش صیحه زدند و فریاد کشیدند و نوحه سر دادند.
۲۱. زنان اهل کوفه
در استقبال از اسیران اهل بیت پیامبر صلى الله علیه و آله، زنان کوفى به شدّت مى گریستند و ابراز احساسات مى نمودند. در بلاغات النساء آمده است:
حِذام یا حُذَیم اسدى گفت: سال ۶۱ [هجرى]، سال شهادت حسین(ع)، به کوفه وارد شدم. زنان کوفه را در آن زمان دیدم که بر سر و صورت خود مى زنند و گریبان مى درند.
در الملهوف آمده است:
مردم، صدا به گریه و ناله و زارى بلند کردند و زنان، موهاى خود را پریشان نمودند و خاک بر سرشان ریختند و ناخن به چهره کشیدند و گونه هاى خود را خراشیدند و ناله و فریاد کردند. مردان نیز گریستند و ریش خود را کَنْدند و هیچ روزى، مرد و زن گریانى، بیشتر از آن روز، دیده نشد.
۲۲. زنان اهل مدینه
هنگامى که اسیران اهل بیت پیامبر صلى الله علیه و آله به دروازه شهر مدینه رسیدند، زنان و مردان مدینه با حزن و گریه شدید به استقبال آنها رفتند و به آنها تسلیت گفتند.
سیّد ابن طاووس از بشیر نقل مى کند که:
هیچ گاه به اندازه آن روز، مرد و زن گریان، و پس از رحلت پیامبر خدا صلى الله علیه و آله، روزى تلخ تر از آن روز، براى مسلمانان ندیدم.
۲۳. زنان روایتگرِ خبر شهادت امام حسین(ع) از پیامبر صلى الله علیه و آله
پیامبر صلى الله علیه و آله بر اساس اسرار غیبى، اخبار گوناگونى در باره شهادت امام حسین(ع) و حادثه کربلا، به افرادى ارائه کرده است. زنانى که این اخبار را از پیامبر صلى الله علیه و آله شنیده و نقل کرده اند، عبارت اند از: اُمّ سلمه، سلمى همسر ابو رافع، زینب بنت جحش،صفیّه بنت عبد المطّلب و عایشه دختر ابو بکر.
۲۴. زنان منطقه کربلا
بر اساس نقل سیّد ابن طاوس، هنگامى که اسراى اهل بیت پیامبر صلى الله علیه و آله در بازگشت از شام، به کربلا آمدند، چند روزى اقامه عزا کردند و از جمله کسانى که با آنان همراهى کردند، زنان منطقه کربلا بودند.
۲۵. زنان همْدان، کَهلان، ربیعه و نَخَع
در مروج الذهب آمده است:
مردم کوفه (پس از مرگ یزید) از اطاعت بنى امیّه به در رفتند و ابن زیاد را از امارت خلع کردند و خواستند امیرى انتخاب کنند تا فرصت تأمّل در کار خویش داشته باشند. جمعى گفتند: «عمر بن سعد بن ابى وقّاص، شایسته این کار است» و چون خواستند او را به امارت بگذارند، جمعى از زنان همدان و زنان کهلان و ربیعه و نخع آمدند و فریادزنان و گریه کنان وارد مسجد شدند و مصیبت حسین(ع) را یاد کردند و مى گفتند: «براى عمر بن سعد، همین بس نبود که حسین را کشت؟! اکنون مى خواهد در کوفه امیر ما شود!؟». مردم کوفه نیز بگریستند و از امارت عمر، منصرف شدند. کسانى که بیشتر از همه تلاش کردند، زنان همدان بودند ؛ زیرا على(ع) به همدانیان علاقه داشت و آنها را بر دیگران ترجیح مى داد. همو مى فرماید: اگر من دربان بهشت بودم، به مردم همدان مى گفتم: «به سلامت وارد شوید!» و نیز مى فرماید: «من هَمْدانیان را آماده کردم و آنها حِمْیَریان را آماده کردند».
۲۶. زنى از اهل کوفه
در باره این زن ـ که نامش مشخّص نیست ـ، چنین عملکردى در کوفه گزارش شده است:
زنى از کوفیان بر بالاى بام آمد و پرسید: شما از کدام اسیران هستید؟
گفتند: ما اسیرانِ خاندان محمّدیم.
آن زن از بام، پایین آمد و چادر و پیراهن و مقنعه جمع کرد و به آنان داد تا خود را بپوشانند.
۲۷. زنى از طایفه بکر بن وائل
در باره وى در دفاع از اهل بیت پیامبر صلى الله علیه و آله، چنین آمده است:
حمید بن مسلم گفته است: دیدم که زنى از بنى بکر بن وائل، همراه همسرش، میان یاران عمر بن سعد بود و هنگامى که دید مردم به زنان حسین(ع) در خیمه هایشان هجوم برده اند و اموال آنان را بر مى دارند، او نیز شمشیرى گرفت و به سوى خیمه ها آمد و گفت: «اى خاندان بکر بن وائل ! آیا اموال دختران پیامبر خدا تاراج مى شود [و شما کارى نمى کنید]؟! حکومت، جز از آنِ خدا نیست. براى خونخواهى پیامبر خدا [به پا خیزید] !» ؛ ولى همسرش جلوى او را گرفت و او را به جایگاهش باز گرداند.
۲۸. زنى که دو کودک اهل بیتِ پیامبر صلى الله علیه و آله را پناه داد
نام این بانو که دو کودک از اهل بیتِ پیامبر صلى الله علیه و آله را در پناه گرفت و در حفظ جان آنها تلاش نمود، مشخّص نیست. الطبقات ابن سعد، او را همسر عبد اللّه بن قُطبه طایى (از لشکریان عمر سعد) و الأمالى صدوق، او را پیرزنى معرّفى مى کند. منابع مشهور، دو کودک را فرزندان عبد اللّه بن جعفر دانسته اند و الأمالى صدوق، آن دو را فرزندان مسلم معرّفى مى کند.
۲۹. طَوعه
طَوعه، زن شجاعى است که مسلم را در شرایط سخت و سنگینى که حتّى یارانش وى را در کوفه تنها گذاشته بودند، پناه داد، از او پذیرایى نمود و از عواقب آن نهراسید.
۳۰. عاتکه دختر یزید
در أنساب الأشراف، چنین آمده است:
یزید، سر حسین(ع) را براى زنانش فرستاد و دخترش عاتکه ـ که بعدها، مادر یزید بن عبد الملک شد ـ، آن را گرفت و شست و روغن مالید و خوش بویش کرد.
یزید به او گفت: این، چه کارى است ؟
گفت: سر پسرعمویم را آشفته و پریشان برایم فرستادى. آن را مرتّب و خوش بو کردم.
۳۱. ماریه، از طایفه عبد القیس
ماریه، زنى شیعه است که در جوّ نامناسب بصره ـ که با اهل بیت علیهم السلام میانه اى نداشتند ـ خانه اش مدّتى محلّ تجمّع و گفتگوى طرفداران امام حسین(ع) بوده است. ثمره این تجمّع، حرکت سه نفر (یزید بن ثبیت و دو پسرش عبد اللّه و عبید اللّه ) به مکّه و همراه شدن با قافله شهیدان کربلا بود.
۳۲. مرجانه، مادر ابن زیاد
این زن، فرزندش را به خاطر کشته شدن امام(ع)، توبیخ نمود.
۳۳. نوار، همسر یا خواهر کعب (قاتل بُرَیر)
طبرى، چنین آورده است:
هنگامى که کعب بن جابر (قاتل بُرَیر) باز گشت، همسرش (یا خواهرش) نَوار دختر جابر، به او گفت: دشمنان فرزند فاطمه را یارى دادى و بزرگ قاریان را کُشتى؟! کار فجیعى انجام دادى. به خدا سوگند، دیگر هیچ گاه، حتّى یک کلمه هم با تو سخن نمى گویم !
۳۴. نوار حَضرَمى، همسر خولى
هنگامى که خولى، سر امام(ع) را به خانه آورد و زیر تشتى نهاد، همسرش با او درگیر شد و با اعتراض، او را ترک کرد. چه بسا همین کار، چشم بصیرت این بانو را باز نمود و اسرارى را شهود کرد. طبرى چنین نقل مى کند:
حسین(ع) کشته شد و سرش را همان روز با خولى بن یزید و حُمَید بن مسلم اَزدى به سوى عبید اللّه بن زیاد فرستادند. خولى، آن را آورد و خواست به کاخ برود که درِ آن را بسته دید. به خانه اش رفت و سر را زیر تَشتى در خانه شان گذاشت. او دو زن داشت: زنى از بنى اسد و زن دیگرى از قبیله حضرمیان به نام نوار، دختر مالک بن عقرب. آن شب، نوبت زن حضرمى بود.
هشام گفت: پدرم برایم گفت که نوار، دختر مالک، برایش گفته است: خولى، سر حسین را آورد و آن را زیر تَشتى در خانه نهاد. آن گاه داخل خانه شد و به بسترش رفت. به او گفتم: چه خبر ؟ چه نزد خود دارى ؟
گفت: ثروت روزگار را آورده ام. این، سر حسین است که همراه تو در خانه است!
گفتم: واى بر تو! مردم، طلا و نقره مى آورند و تو سر فرزند پیامبر خدا را مى آورى؟! نه ـ به خدا سوگند ـ، سر من و سر تو در یک اتاق، گرد هم نمى آیند.
از بسترم برخاستم و به بخش دیگر خانه رفتم. آن گاه، زن اسدى اش را نزد خود فرا خواند و من نشستم و نظاره مى کردم. به خدا سوگند، پیوسته به ستون نورى که از آسمان تا تَشت مى درخشید، نگاه مى کردم و پرندگانى سپید را گرداگرد آن، بال زنان دیدم.
چون صبح شد، [خولى] سر را براى عبید اللّه بن زیاد برد.
این زن، کینه خولى را در دل گرفت، تا آن که مختار روى کار آمد و مأمورانش براى دستگیرى خولى آمدند. این زن با اشاره، مخفیگاه خولى را نشان داد و آنان نیز او را دستگیر کرده، به سزاى عملش رساندند.
۳۵. همسر و مادر شهید
این زن فداکار، پس از آن که شوهرش در رکاب امام حسین(ع) به شهادت رسید، فرزند جوانش را به میدان فرستاد. بخشى از نقل خوارزمى، چنین است:
پس از او (عمرو بن جُناده)، جوانى بیرون آمد. پدر او در نبرد، شهید شده بود ؛ ولى مادرش نزدش بود. مادر به او گفت: فرزند عزیزم ! به میدان برو و پیشِ روى فرزند پیامبر خدا صلى الله علیه و آله بجنگ تا کشته شوى.
او گفت: چنین مى کنم !
حسین(ع) فرمود: «این، جوانى است که پدرش شهید شده است. شاید مادرش از به میدان آمدنش [براى نبرد]، خشنود نباشد».
آن جوان گفت: اى فرزند پیامبر خدا ! مادرم به من فرمان داده است [که به میدان بیایم]....
در ادامه نقل هم آمده که چون سر پسرش را به سوى او افکندند، آن را به سوى دشمن افکند و سپس خود نیز عمودى در دست گرفت و به دشمن حمله نمود. خوارزمى در آخر، آورده است:
حسین(ع) فرمان داد تا او را [از میدانْ] باز گردانند و آن گاه برایش دعا کرد.
۳۶. هند، همسر یزید
وى از جمله افرادى بود که یزید را به خاطر کشتن امام(ع)، توبیخ نمود.