شهادت امام هادی النقی (ع) بر همه شیعیان تسلیت باد
شمع جمع شبستان
فتاده مرغ دلم ز آشیان در این وادی |
که هر کجا رود افتد به دام صیادی |
به دانهای دُّر یکدانه میدهد برباد |
نه گوش هوش و نه چشم بصیر نقّادی |
چنان اسیر هوا و هوس شدم که نپرس |
نه حال نغمه سرایی نه طبع وقّادی |
دلا دل از همه برگیر و خلوتی بپذیر |
مدار از همه عالم امید امدادی |
مگر ز قبله حاجات و کعبه مقصود |
ملاذ(1) حاضر و بادی(2)علیّ الهادی |
محیط کون و مکان نقطه بصیر وجود |
مدار عالم امکان مجرّد و مادی |
شَها تو شاهد میقات «لِی مَعَ اللّهی»(3) |
تو شمع جمع شبستان مُلک ایجادی |
صحیفه ملکوتیّ و نسخه لاهوت |
ولیّ عرصه ناسوت بهر ارشادی |
مقام باطن ذات تو قاب قوسین است |
به ظاهر ارچه در این خاکدان اجسادی |
کشیدی از متوکل شدائدی که به دهر |
ندیده دیده گردون ز هیچ شّدادی |
گهی به برکه درندگان(4) گهی زندان |
گهی به بزم مِی و سازِ باغی عادی(5) |
تو شاه یکّه سواران دشت توحیدی |
اگر پیاده روان در رکاب الحادی |
ز سوز زهر و بلاهای دهر جان تو سوخت |
که بر طریقه آباء و رسم اجدادی |
آیة الله غروی اصفهانی (کمپانی)
پینوشتها:
1- ملاذ: پناه2- حاضر و بادی: حاضر: کسی که در حضر و در شهر ساکن است. بادی: کسی که بادیهنشین و صحرانشین است.
3- اشاره است به حدیث: «لی معالله وقت لا یسعنی فیه ملک مقرّب ولانبی مرسل: «مرا با خدا وقتی است که در آن با من نمیگنجد هیچ ملک مقرّب یا پیغمبر فرستاده مرسل.» این حدیث منسوب به پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله است و منظور از آن مقام استغراق یا محو و فنای در حضرت حق تعالی است. (رک : شرح مثنوی، جلد چهارم، استاد دکتر سید جعفر شهیدی، صفحه286).
4- برکه درندگان (برکة السباع): محلی بود که مرکز درندگان از قبیل شیر و پلنگ بود و امام بزرگوار را در آن محل خطرناک قرار دادند ولی به امر خداوند متعال درندگان برگرد آن حضرت حلقه زدند و زیانی به آن امام بزرگوار نرساندند.
5- باغی: سرکش و طغیان کننده عادی: عداوت کننده و دشمن.
اى ماه، مستنیر ز نور لقاى تو |
خورشید کسب فیض کند از ضیاى تو |
اى خاص و عام از کرمت برده صبح و شام |
پیوسته فیض از سر خوان عطاى تو |
اى جبرییل میر ملک پیک انبیاء |
خدمتگذار بر در دولتسراى تو |
اى عاشر الائمه على النقى که هست |
چشم امید خلق به مهر و وفاى تو |
اى پور پاک معنى جود و کرم جواد |
حاتم هزار بار خجل از ثناى تو |
اى مظهر جلال و جمال خداى فرد |
شد طوطیاى چشم ملک خاک پاى تو |
در هر دو کون خرم و شاد است و رستگار |
در دل هر آن که داشت فروغ ولاى تو |
خوفش ز آفتاب جز این است بى سخن |
در دهر هر که زیست به تحت لواى تو |
تا مدفن شریف تو شد سرّ من رأى |
جان بخش و غم زداى شد از صفاى تو |
زد طعنه بر بهشت برین هر کسى که دید |
آن گنبد منور و صحن و سراى تو |
اى هادى هدایت دین مبین حق |
اى آن که مدح خوان تو باشد خداى تو |
"علامه" با بضاعت فکرش کجا سزد |
انشا کند چکامه مدح و ثناى تو |
"علامه"
دهمین مسند نشین
کیستم من شاهکار ملک ذات کبریایم |
دهمین مسند نشین از بعد ختم الانبیایم |
گوهرى ارزنده از گنجینهى جود جوادم |
نهمین فرزند دلبند على مرتضایم |
مصرعى از شعر ناب عصمت کبراى حقم |
هشتمین پروردهى ایمان و صبر مجتبایم |
پاسدار پرچم پر افتخار حق پرستى |
هفتمین سنگر نشین نهضت خون خدایم |
دُرّ عبادت فارغ التحصیل درس عابدینم |
ششمین زینت فزا از بهر محراب دعایم |
در نایابى ز بحر دانش بحراالعلومم |
پنجمین گنجینهى اسرار کل ماسوایم |
صادق آل نبى را وارث فقه و اصولم |
چارمین استاد دانشگاه تکوین ولایم |
وارث موسى بن جعفر در مسیر پایدارى |
سومین نور دل آن پیشواى مقتدایم |
محور چرخ زمانم، حجت روى زمینم |
دومین گل از گلستان على موسى الرضایم |
در مسیر حق پرستى بعد آباء گرامم |
اولین هادى خلق بعد از مصباح الهدایم |
در شجاعت بى قرینم، در سخاوت بى نظیرم |
حق پرستان را حبیبم، دردمندان را دوایم |
من وصیم، من ولیم، من نقیم، من سخیم |
زانکه همنام على معنىِ، هاى هل اتایم |
آیهى تطهیر را مصداق و از امر الهى |
آیهاى از شاخصار نصِ نون اِنّمایم |
غم مخور (ژولیده) فردا پاى میزان عدالت |
شافعت در نزد حق هنگام پاداش و جزایم |
"ژولیده نیشابوری"