معرفی کتاب روز شمار فاطمیه
کتاب روزشمار فاطمیه نگاهی گذرا به حوادث و رویداد ها
کتاب روزشمار فاطمیه ، نگاهی گذرا به حوادث و رویداد ها از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله تا هجوم به خانه حضرت فاطمه سلام الله علیها می باشد که به قلم دکتر عدنان درخشان و به همفکری جناب آقای علی لباف و آقای فرشاد عسکری به رشته تحریر در آمده است. این کتاب در عین حال که با قلمی روان نوشته شده است، مختصر بوده و سیری اجمالی به وقایع بعد از پیامبر را بیان می کند.
مشخصات کتاب
نام کتاب: کتاب روزشمار فاطمیه
نویسنده: دکتر عدنان درخشان
با همفکری: علی لباف، فرشاد عسگری
ناشر: انتشارات تک سال 1388
بخشی از کتاب روزشمار فاطمیه
روز وفات
صدای اذان بلال بلند می شود. هنگام نماز صبح، اهل مدینه برای اقامه نماز به سوی مسجد می آیند. در میان تعجب حاضران، ابوبکر پسر ابی قحافه که باید به همراه سپاه اسامه بن یزید حرکت کرده و از مدینه خارج شده باشد؛ به مسجد النبی وارد می شود و به عنوان امام جماعت نماز را آغاز می کند.
دوستان وی از جمله: عمر فرزند خطاب و ابوعبیده، از سپاه اسامه خارج شده اند و او را همراهی می کنند. بلال خبر این توطئه را به خانه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم می رساند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم که به شدت بیمار هستند، با شنیدن این خبر غضبناک می شوند.
امیر المومنین علیه السلام و فضل بن عباس پسر عموی پیامبر زیر بغل آن حضرت را می گیرند و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم درحالی که پاهای مبارکشان بر روی زمین کشیده می شود به مسجد وارد می شوند. رسول خدا ابوبکر را کنار می زنند و خود، نماز را نشسته برگزار می نمایند و مسلمانان به ایشان اقتدا می کنند.
آخرین خطبه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
پس از نماز، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به زحمت بر اولین پله منبر خویش قرار میگیرند و با اشاره به حدیث ثقلین، بار دیگر بر راه هدایت پافشاری می نمایند و در برابر سوال معترضانه عمر، تک تک اهل بیت علیهم السلام را معرفی می نمایند و در انتها، از وجود فتنه های بی پایان سخن به میان می آورند.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از منبر پایین آمده و به منزل خویش بر می گردند. ابوبکر و یارانش، دیگر تا هنگام وفات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دیده نمی شوند. ابوبکر به طرز مشکوکی به خارج از مدینه به منزل خویش درسنح رفته است.
به دستور پیامبر بر بدن مبارک آن حضرت، آب می ریزند. تب، اندکی فرو نشسته است. پیامبر صلی الله علیه و آله باردیگر اسامه را فرا می خوانند و برای چندمین بار به او دستور اکید می دهند که با سپاهیان خویش، شهر مدینه را ترک کند.