«فمن حآجک من بعد ما جآءک من العلم فقل تعالو ندع ابناءنا وابناء کم و نساءنا و نساءکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعللعنهالله على الکذبین»
پس هر کس بعد از دانشى که (درباره مسیح) به تو رسیده استبا تو به ستیز و محاجه بر خیزد (و ازقبول حق شانه خالى کند) بگو:بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم و شما فرزندان خود را وما زنان خود را بخوانیم و شما زنانتان را و ما نفوس خود رابخوانیم و شما نفوستان را پس لعنتخدا را بر دروغگویان قراردهیم.
شاءن نزول:
در مورد شاءننزول آیه مباهله از ابن عباس وقتاده و حسن روایتشده است کهچون
پیامبر اکرم(ص) مسیحیان را به مباهله دعوت کرد، از وىتاصبح فردا مهلتخواستند; و
چون به بزرگان خود مراجعه و باآنها مشورت کردند، اسقف آنان گفت: فردا بنگرید: اگر
محمد(ص)با اهل و فرزندش آمد، از مباهله بپرهیزید; ولى اگر با اصحابشآمد، پس
مباهله کنید که کارى از او ساخته نیست.
نگاهی تاریخی به مباهله:
بخش باصفاى نجران با هفتاد دهکده تابع آن در نقطه مرزى حجاز ویمن قرار گرفته است.
در آغاز طلوع اسلام، این نقطه تنها منطقهمسیحى نشین حجاز بود که به عللى از بت
پرستى دست کشیده، بهآئین مسیح گرویده بودند. پیامبر(ص) به موازات مکاتبه با
سراندول جهان و مراکز مذهبى، نامهاى به اسقف نجران ابوحارثه نوشتو طى آن ساکنان
نجران را به آیین اسلام دعوت کرد. مضمون نامهچنین است:
به نام خداى ابراهیم و اسحاق و یعقوب; از محمد پیامبر و رسولخدا به اسقف نجران.
خداى ابراهیم واسحاق و یعقوب را حمد وستایش مىکنم و شما را از پرستش بندگان به
پرستش خدا دعوتمىنمایم. شما را دعوت مىکنم که از لایتبندگان خدا خارج شویدو در
ولایتخداوند وارد آیید; و اگر دعوت مرا نپذیرفتید، بایدبه حکومت اسلامى مالیات و
جزیه بپردازید در غیر این صورت، بهشما اعلام خطر مىشود. نمایندگان پیامبر وارد
نجران شده، نامه پیامبر(ص) را به اسقف نجران دادند. وى نامه را به دقتخواند
وبراى تصمیمگیرى در این باره شورایى مرکب از شخصیتهاى بارزمذهبى و غیر مذهبى
تشکیل داد. یکى از افراد طرف مشورت«شرجیل» بودکه به عقل و درایت و کاردانى
معروفیت داشت. وىگفت: ما مکرر از پیشوایان مذهبى خود شنیدهایم که روزى منصبنبوت
از نسل اسحاق به فرزندان اسماعیل انتقال خواهد یافت وهیچ بعید نیست محمد، که از
اولاد اسماعیل است، همان پیغمبرموعود باشد. بعد از سخنان شرجیل، شورا نظر داد که
گروهى بهعنوان هیاءت نمایندگى نجران به مدینه برود تا از نزدیک با محمد(صلی الله
علیه واله) تماس گرفته و دلایل نبوت او را مورد بررسى قرار دهد.بدین ترتیب، شصت تن
از داناترین مردم نجران انتخاب گردیدند کهدر راءس آنها سه پیشواى مذهبى قرار
داشت:
1- ابوحارثه بن علقمه، اسقف اعظم نجران که نماینده رسمىکلیساهاى روم وحجاز بود.
2- عبدالمسیح، رئیس هیاءت نمایندگى که به عقل و کاردانى شهرتداشت.
3- ایهم که فرد کهنسال و شخصیت محترم ملت نجران به شمارمىرفت.
مشروح جریان مباهله و نیز مذاکرات پیامبر اسلام باهیاءت مسیحى در کتاب گرانسنگ
«اقبال» سیدبن طاووس ذکر شدهاست. در این مقال به ذکر گوشهاى از آن که به جریان
مباهلهمنجر مىشود، اکتفا مىگردد. پیامبر اسلام(ص): من شما را به آیینتوحید و
پرستش خداى یگانه و تسلیم در برابر اوامر او دعوتمىکنم.
نمایندگان نجران: اگر منظور از اسلام، ایمان به خداى یگانهجهان است، ما قبلا به
او ایمان آورده و به احکام او عملمىکنیم. پیامبر(ص): اسلام نشانههایى دارد.
برخى از اعمال شماحاکى است که به اسلام واقعى نگرویدهاید. چگونه مىگویید
خداىیگانه را مىپرستید؟ در صورتى که صلیب را مىپرستید و از خوردنگوشتخوک
پرهیز نمىکنید و براى خدا فرزند معتقدید.
نمایندگان نجران: ما او را (مسیح) خدا مىدانیم، زیرا اومردگان را زنده کرد و
بیماران را شفا بخشید و از گل پرندهساخت و آن را به پرواز در آورد و تمام این
اعمال حاکى است کهاو خداست.
پیامبر(ص): مسیح بنده خدا و مخلوق اوست که او را در رحم مریمقرار داد و این
توانایى را خدا به او داده بود.نماینده نجران: آرى، او فرزند خداست; زیرا مادرش
مریم بدوناینکه با کسى ازدواج کند او را به دنیا آورد، پس ناگزیر پدرشباید همان
خداى جهان باشد.
در این موقع، فرشته وحى نازل شد و به پیامبر خطاب کرد: بهآنان بگو: وضع حضرت عیسى
از این نظر مانند حضرت آدم است که اورا با قدرت بى پایان خود، بدون اینکه داراى
پدرى و مادرىباشد، از خاک آفرید; و اگر نداشتن پدر گواه بر این باشد که اوفرزند
خداست، پس حضرت آدم براى این منصب شایستهتر است، زیرااو نه پدر داشت و نه مادر.
نمایندگان نجران: سخنان شما ما راقانع نمىکند.
در این هنگام، فرشته وحى نازل شد و فرمود: اى پیامبر، بهکسانى که پس از روشن شدن
جریان حضرت عیسى با تو مجادله و ازقبول حق شانه خالى مىکنند، بگو فرزندان و زنان
و نزدیکان خودرا گرد آوریم و به درگاه خدا ابتهال کنیم که بر دروغگویاننفرین و
لعنت کند; یعنى هر نفرین که دامن گروه مقابل را گرفت،باطل بودن راه آنان را مشخص سازد
و بدین جدال پایان دهیم.
مساله مباهله به این شکل شاید تا آن زمان در بین عرب سابقهنداشت و راهى بود که صد
در صد حکایت از ایمان و صدق دعوتپیامبرى مىکرد. مسلما ورود در چنین میدانى بسیار
خطرناک است،زیرا اگر دعاى او به اجابت نرسد و اثرى از مجازات مخالفانآشکار نگردد،
نتیجهاى جز رسوایى دعوت کننده نخواهد داشت.
چگونه ممکن است آدم عاقل و فهمیدهاى بدون اطمینان به نتیجه درچنین مرحلهاى گام
بگذارد؟ از اینرو، دعوت پیامبر به مباهلهیکى از نشانههاى صدق دعوت و ایمان قاطع
اوست.
هنگامى که پاى مباهله به میان آمد، نمایندگان مسیحیان نجراناز پیامبر
مهلتخواستند تا با بزرگان خود به مشورت بنشینند.نتیجه مشاوره آنها، که از یک نکته
روان شناسى سرچشمه مىگرفت،این بود که به طرفدارانشان دستور دادند: اگر مشاهده
کردیدمحمد با جمعیت و جار و جنجال به مباهله آمد، نترسید و با اومباهله کنید; زیرا
حقیقتى در کار نیست که متوسل به جارو جنجالشده است; ولى اگر با نفرات بسیار
محدودى از خاصان نزدیک وفرزندان خردسالش که عزیزترین کسان اویند، به میعادگاه
آمد،بدانید که پیامبر خداست و از مباهله با او بپرهیزید که خطرناکاست. وقت مباهله
فرا رسید. پیامبر و هیاءت نجران توافق کردهبودند که مراسم مباهله در نقطهاى خارج
از شهر مدینه در صحراانجام گیرد.پیامبر گرامى اسلام از میان مسلمانان و بستگان خود
تنها چهارتن را انتخاب کرد که عبارتند از: على بن ابىطالب، حضرت زهرا،امام حسن و
امام حسین(علیهم السلام); زیرا در میان مسلماناننفوسى پاکتر و ایمانى استوارتر از
نفوس و ایمان این چهارتنوجود نداشت. او فاصله منزل تا نقطه مباهله را با وضع
خاصىپیمود. در حالى که حسین را در بغل داشت، دستحسن را گرفته بود
و على و زهرا(س)پشتسرش حرکت مىکردند. به میدان مباهله گامنهاد. او پیش از ورود به همراهانش
گفت: هرگاه دعا کردم، شماآمین بگویید. اسقف مسیحیان گفت: من چهرههایى را مىبینم
که اگراز خداوند بخواهند کوه از جا کنده مىشود; و اگر این افرادنفرین کنند، یک
مسیحى بر روى زمین باقى نمىماند.
مسیحیان نجران بادیدن این صحنه از مباهله منصرف شدند و بهمصالحه رضایت دادند. بر
این اساس که هر سال دو هزار حله هرکدام به قیمت چهل درهم به مسلمانان داده و جزیه
را رعایتکنند.
قویترین دلیل بر فضیلت اصحاب کساء
نظر به اهمیت این رویداد در تاریخ اسلام، بدیهى استبایدافرادى در آن شرکت کنند که
از شایستگى کافى برخور دار باشند;زیرا این رخداد در تاریخ دین اسلام ثبتخواهد شد.
به همین جهت،پیامبر بزرگوار اسلام از میان کسان و اصحاب خود تنها چهار تنرا
انتخاب کرد که عبارتند از: حضرت على بن ابىطالب، حضرتزهرا، امام حسن و امام
حسین(علیهم السلام).
از عایشه چنین نقل شده است:
روز مباهله پیامبر اسلام چهار تن همراهان خود را زیر عباى مشکىوارد کرد و این آیه
را خواند: «انما یریدالله لیذهب عنکمالرجس اهلالبیت و یطهرکم تطهیرا».
زمخشرى مىگوید: سرگذشتمباهله و مفاد آیه آن قویترین دلیل بر فضلیت اهل کساست.